یک، جلویش تا بی نهایت، صفرها
به بهانه سالگرد شهادت دکتر علی شریعتی
دیروز 29 خرداد بود. یادآور 29 خرداد 1356 که مقارن با عروج بی بازگشت استاد و معلم مهربان تمام نسل ها "دکتر علی شریعتی" بود. همان انسان متفکر و روشنفکری که در صحنه حیات همواره در خدمت مردم بود و هیچگاه حقیقت را فدای مصلحت نکرد. در ادامه این ایمیل قسمتی کوتاه از کتاب "یک، جلویش تا بی نهایت، صفرها" از نوشته های زنده یاد دکتر علی شریعتی را می خوانید :
یک، جلویش تا بی نهایت، صفرها
یکی بود
یکی نبود
غیر از خدا هیچ کس نبود
هیچ چی نبود
هیچکی نبود
خدا تنها بود
خدا مهربان بود
خدا بینا بود
خدا دوستدار زیبایی بود
خدا دوستدار نیکی بود
خدا دوستدار شایستگی بود
خدا از سکوت بدش می آمد
خدا از سکون بدش می آمد
خدا از پوچی بدش می آمد
خدا از نیستی بدش می آمد
خدا "آفریننده "بود
مگر می شود که "نیافریند"؟
ناگهان ابرها را آفرید
و ابرها را در فضای نیستی ها رها کرد
ابر هایی از ذره ها
هر ذره : منظومه ای کوچک
نامش : اتم !
آفتابی در میان
و پیرامونش، ستاره ای
ستاره هایی، پروانه وار، در گردش
توی حساب: فقط "یك" عدده!
تو این عالم: فقط "یك عدد" ه!
بقیه هر چه هست، صفر است، همه صفرند، هیچ اند، پوچ اند، خالی اند
"صفر": یك دایره تو خالی، دور می زند تا آخرش برسد به اولش و … هیچ! همین!
فقط، یك است و جلوش (تا بی نهایت) صفرها ...
صفر: خالی، پوچ، هیچ!
وقتی بخواد خودش باشه، تنها باشه، وقتی بخواد فقط با صفرها باشه
اما وقتی جلو "یك" بشینه…؟!
وقتی بخواد فقط برای "یك" باشه، از پوچی و از تنهایی در بیاد، همنشین یك بشه؟!
تو بچه جان!
بچه 9 ساله، دو ساله! كه هیچ بودی، خاك بودی، خوراك شدی
هشتاد سال دیگر، نود سال دیگر، یك بچه پیر میشی، هیچ می شی، خاك می شی
دور می زنی، دایره ای، بی جهت، بی معنی، تو خالی مثل صفر.
وقتی برای خودت زندگی می كنی، وقتی بخوای فقط برای "خودت" باشی، تنها باشی
وقتی بخوای فقط با صفرها باشی، عمر تو، مثل یك خط منحنی، روی خودت دور می زنه
مثل صفر، باز از آخر می رسی به اول!
می مونی، می گندی، مثل مرداب، مثل حوض، بسته میشی، مثل دایره، مثل "صفر"!
اما اگر جلو "یك" بنشینی…؟
اگر بخوای فقط برای یك باشی، از پوچی و از تنهایی در بیای، همنشین "یك" بشی…؟!
باید برای دیگران زندگی كنی
عمر تو، مثل یك خط افقی، پیش میره
مثل راه، مثل رود، وقتی از "خودت" دور بشی
از آخر، به آبادی می رسی، مثل راه از آخر، میریزی به دریا، مثل رود ...
اما اگر جلو "یك" بنشینی، اگر بخوای فقط برای "یك" باشی
از پوچی و از تنهایی در بیای
همنشین "یك" بشی، باید برای دیگران "بمیری"
عمر تو، مثل یك خط عمودی، بالا میره
مثل موج، مثل طوفان، مثل یك قله بلند مغرور، تو تپه ها
مثل درخت سرو آزاد، تو خزه ها، (كه رو به خورشید میرویه به آسمان قد می كشه)
مثل یك "انسان بزرگ"، یك "شهید"، یك "امام"، تو گرگ ها، تو روباه ها، تو موش ها، تو میش ها
كه "پا میشه"، كه "می ایسته"، که بپا خیزی، بایستی، تو صفرها
مثل "یك"!
بله، فقط "یك" عدده
فقط "یك عدد" ه!
شماره ستاره ها، منظومه ها، زمین، آسمان، شماره تمام چیزهای عالم، "یك"، جلوش (تا بینهایت) صفرها!
"یك" ی هست
"یك" ی نیست
غیر از "خدا"، هیچ چیز نیست
هیچ كس نیست ...
و اینهم سالشمار زندگی بزرگمرد تاریخ ایران زمین، دکتر علی شریعتی :
1312 تولد در مزینان سبزوار
1319 ورود به دبستان ابن یمین در مشهد
1325 ورود به دبیرستان فردوسی مشهد
1329 ورود به دانشسرای مقدماتی مشهد
1331 اشتغال در اداره فرهنگ بعنوان آموزگار - اتمام دوره دانشسرا
1332 عضویت در نهضت مقاومت ملی
1333 اخذ دیپلم كامل ادبی
1335 ورود به دانشكده ی ادبیات مشهد
1336 دستگیری به همراه 16 نفر از اعضای نهضت مقاومت ملی
1337 فارغ التحصیلی از دانشكده ادبیات با رتبه اول - ازدواج با پوران شریعت رضوی
1338 اعزام به فرانسه با بورس دولتی
1342 اتمام تحصیلات و اخذ مدرك دكترا در رشته تاریخ
1343 بازگشت به ایران و دستگیری در مرز
1345 استادیاری تاریخ در دانشگاه مشهد
1347 آغاز سخنرانیها در حسینیه ارشاد
1351 تعطیلی حسینیه ارشاد و ممنوعیت سخنرانی
1352 دستگیری و گذراندن 18 ماه در زندان انفرادی
1354 خانه نشینی
1356 مهاجرت به اروپا - مرگ مشكوك در انگلیس - تدفین در سوریه
نامش جاودانه و اندیشه هایش ماندگار
|